روشهای یافتن گنج و دفینه با نقشه و نسخه های قدیمی گنج
«20 کیلومتر مانده به شهر، راه باریک آسفالتی جدا میشود که روستاییها از آن استفاده میکنند؛ با سرعت 40 تا 50 بروید تا برسید به یک راه خاکی که رد ماشین دارد. از همانجا دقیقاً 3 کیلومتر بروید میرسید به یک دشت بزرگ. شمالغرب دشت چند تا درخت میبینید، بروید جلو از کنار درختها رو به سمت غروب 500 متر بروید. وقتی رسیدید، تخته سنگی هست که روی آن با رنگ زرد نوشته شده S. همانجا را بکنید، گنج آنجاست.»این ادعای کسی است که نقشه را ترجمه کرده تا به قول خودش ما را به گنجی 400 – 300 ساله برساند. قرار است با تیمی از قاچاقچیان عتیقه بروم دنبال گنج! سفری جالب و جذاب و البته خطرناک.
با هزار ترفند و دوز و کلک با یکی از گنجیابهای غیرقانونی قرار گذاشتم با گروهشان سفری چند روزه برای یافتن گنج به یکی از مناطق مرکزی کشور بروم. بماند که همراهی با آنها با ریش گرو گذاشتن های فراوان میسر شد. روی این پروژه مدت ها کار کردم تا بالاخره اعتمادش را تا حدی جلب کنم. کسی خبر ندارد که همراه آنها یک خبرنگار است حتی آن آشنای اینترنتی من. آنها فکر میکنند من هم یک قاچاقچی گنج هستم اما از نوع ناشیاش.
نقشه را 50 میلیون خریدهاند، نقشهای که روی یک پوست قدیمی با علائم ونشانههایی عجیب و غریب نقاشی شدهاست. درست مثل فیلمها و کارتونهای قدیمی که در کودکی با دیدن آنها میخ میشدیم جلوی تلویزیون و فکر میکردیم هرجای زمین علامت ضربدر بکشیم زیرش گنجی پنهان شده است.
به دنبال گنج با گروه قاچاقچیان عتیقه
قرار بود چند هفته پیش برویم ولی باران و برف سفرمان را عقب انداخت. حالا که هوا خوب است قرار را گذاشتیم برای ساعت 9 صبح. 4 نفر شدیم. راه را گرفتیم و از تهران زدیم بیرون. راستش چنین سفری را تجربه نکردهبودم. هر چقدر که به روستای موردنظرمان نزدیک میشدیم دلشورههایم بیشتر میشد. پیش خودم میگفتم نکند لو بروم یا پلیس ما را بگیرد؛ آش نخورده و دهان سوخته.
وقتی رسیدیم ساعت حدود یک ظهر بود. راه را همانجوری که مترجم نقشه آدرس داده بود رفتیم و طبق علائم، تخته سنگ را پیدا کردیم. دوستم همراه شریکهایش پایین رفتند و منطقه را وارسی کردند. بعد از 15 دقیقهای برگشتند و دور زدیم سمت تهران. فکر میکردم آمدهایم گنج را بیرون بکشیم و تمام. اما نمیدانستم که قاچاقچیهای عتیقه برای عملی کردن نقشهشان ریسک نمیکنند و چند بار منطقه را زیر نظر میگیرند تا از موقعیت و رفت و آمد روستاییها اطلاعات کسب کنند.
در این سفر فهمیدم دو جور نقشه داریم؛ وزیری و شاهی. نقشههای وزیری از نقشههای شاهی معتبرتر هستند. در زمان قدیم نقشهها را روی چرم و سنگ و چوب مینوشتند. نمونههایی هم هست که شکل کتابچهاند. در هر صفحه بخشی از نقشه و علامتهایی نقاشی شده که با رمزگشایی میتوان فهمید چه مالی پیدا میشود و ارزشمند است یا نه. به همین خاطر قیمت نقشهها باهم فرق میکند. نقشه داریم 20 میلیون و نقشهای هم داریم که چندصد میلیون ارزش دارد.
بیشتر نقشهها به زبان میخی و عبری یا نشانه نوشته شدهاند.کسی از آنها سر درنمیآورد جز خطشناسها که برای ترجمه کردن یا پول زیادی میگیرند یا با قاچاقچیها شریک میشوند. اگر بفهمند که مال خوبی پیدا میشود حتماً شریک میشوند مثل مترجم همین نقشه.
آغاز یک سفر خطرناک
دوباره فردای آن روز راه میافتیم ولی اینبار شب و با دو ماشین. ساعت یک شب میرسیم و ماشینها را چند کیلومتری پیش از موقعیت گنج پارک میکنیم. 6 نفر هستیم. هر یک از ما از صندوق وسیلهای برمیدارد. یکی کلنگ، آن یکی دستگاه گنجیاب و من هم بسته آب معدنی. پیش از رفتن، سرگروه هشدار میدهد کسی حتی سیگار هم روشن نکند. هوا سرد است و البته 45 دقیقه پیادهروی ما را بخوبی گرم میکند. نور ماه کمی بیابان را روشن کرده و پاییدن جلوی پایمان آنقدرها هم سخت نیست.
دل توی دلم نیست و اینکه قرار است چه چیزی پیدا کنیم و چطور مشاهداتم را بعد از اینجا روی کاغذ بیاورم؟ هنوز دست بهکار نشده درباره نحوه نوشتن خبر این سفر فکر میکنم. البته کمی هم ترس چاشنی این حسام شده، دوستم گفته بود برای دست یافتن به گنج، خطرات زیادی وجود دارد. مثلاً حمله مارهایی که از گنج نگهبانی میکنند یا حمله جنهایی که با سنگ انداختن سعی میکنند مانع کار شوند یا شمشیر برگردانها و حوضچههای اسیدی و باقی تلههایی که صاحب گنج کار گذاشته و رمزش را خودش میدانسته و بس.
خب کم کم آماده میشویم برای کار. سرگروه به 2 نفر از همراهانش اشاره میکند زمینی را که دورش با گچ خط کشیده، بکنند. کلنگها با کمترین صدا روی زمین فرود میآیند. رفیقام هم چند دقیقه بعد با بیل خاک را به کناری میریزد. صحبت کردن ممنوع است مگر اینکه خیلی خیلی ضروری باشد. ساعت 3 شب است و حدود یک متر و نیم از زمین کنده شده و هر 15 دقیقه جایمان را عوض میکنیم. کلنگ و بیل زدن نصیب من هم شد و چه کار سختی که دمار آدم را درمیآورد. تنها سودش برای من این است که از سرمای خشک استخوانسوز و سوزی که پوست را میدرد نجاتم میدهد.
روبـــهرو شــدن با طلسم
و جادو جمبل
ساعت 3 و 15 دقیقه یکی از بچهها که «حسن» صدایش میکنند به سرگروه میگوید کلنگاش به سنگ میخورد ولی سنگی نمیبیند. با اشاره سرگروه که «اسی» نام دارد همه از گودال بیرون میآیند و مرد 50 سالهای که کلاه بافت مشکی بهسر دارد و تا حالا از جمع فاصله گرفته بود کارش را شروع میکند.
این مرد با کسی دمخور نمیشود جز اسی. آن هم هر از گاهی چند کلمه. هر 10 دقیقه یکبار سیگاری روشن میکند و دستش را جلوی آتش میگیرد تا کسی قرمزی سیگارش را نبیند.
از قرار معلوم رمال و جادو باطلکن است. اگر چیزی پیدا شود یک پا شریک است مثل بقیه بهطور مساوی. دست بهکار میشود و کتابش را باز میکند و وردهایی میخواند نامفهوم و بیسر و ته، آن هم با صدای بم و دورگهاش که آدم را در آن بیابان به ترس میاندازد. ورد میخواند و میخهایی را در فاصله 5 متری و چهار گوشه گودال به زمین میکوبد و روی آنها آبجوش میریزد. از دوستم علت این کار را میپرسم و او میگوید: «حاجی دارد اینجا را چهار میخ میکند -جویندگان عتیقه اعتقاد دارند که برخی دفینهها طلسم شدهاند و موقع رسیدن به آنها مدام زیرزمین جایشان عوض میشود- تا مال که از آن ابتدا برایش ورد خوانده شده از جایش تکان نخورد و بتوانیم کار را ادامه بدهیم.» این کارش حدود 20 دقیقهای بیشتر طول نمیکشد و کتاب وردش را میبندد و با دست به اسی اشاره میکند که بچهها مشغول کار شوند.
قبل از بیل و کلنگ زدن دوستم دستگاه گنجیاب را از کاورش بیرون میآورد و میبرد داخل گودال. دستگاه را به اطراف میچرخاند و صدای بوق آن کم و زیاد میشود تا اینکه در نقطه کناره دیواره صدایش تندتر میشود.
دوستم آرام به اسی میگوید: «اینجاست. طلسم قبل از باطل شدن جایش را عوض کرده. باید شعاع کندمان را بیشتر کنیم تا راحت بتوانیم مال را بیرون بکشیم.» بعد با جستی بیرون میپرد و بیل و کلنگ زدن دیگران دوباره شروع میشود. کار کم کم خستهکننده میشود. ساعت 5 صبح است و کارمان خیلی طول کشیده. نیم ساعت بعد بچهها با سرعت از داخل گودال بیرون میزنند. بریده بریده حرف میزنند. معلوم نیست چه میگویند. چیزی که میشود فهمید این است «مار، مار.» اسی با چراغ قوه به داخل گودال نوری میاندازد و با عصبانیت میگوید: «لعنت به این شانس چه جای پردردسری است اینجا. جابهجا شدن مال و حالا مار. حتما جن هم هست که سراغمان بیاید. گرفتاری شدیم بخدا. حسن، با بیل سر مار رو جدا کن بیار بیرون و سرشو بکن زیرخاک.»
خاطره رئیس از برخورد با
جن و مار
بعد از کشته شدن مار که یک متر و نیمی طولش بود نمنم خودم را به اسی نزدیک میکنم و سعی میکنم با او طرح رفاقت بریزم. آدامس تعارف میکنم. میگیرد. 40 سال دارد با قدی حدود ١٨٥ و هیکلی ورزشکاری. صورتش آبلهروست و سگرمههایش توی هم گره خورده. از او درباره خاطراتی که از این کار دارد میپرسم. آنهایی که او را ترسانده یا آنهایی که برایش مشکل درست کردهاند. میخواهد از جواب دادن طفره برود ولی وقتی پاپیچش میشوم چارهای جز جواب دادن ندارد و با حالت دست به سینه که انگار مدل ایستادنش است، اینطور تعریف میکند:
«چند سال پیش رفته بودیم یکیاز روستاهای شمال غربی کشور. این روستا خالی از سکنه بود و کسی هم حتی گذرش به آنجا نمیافتاد. 3 نفر بودیم و چون مطمئن بودیم کسی در آن منطقه نیست سر ظهر کارمان را با خیال راحت شروع کردیم. از شانس بد کارمان طول کشید و به شب خورد. بهخاطر اینکه غذایی همراه نداشتیم و با شهر 2 ساعتی فاصله داشتیم چارهای جز ادامه کار نداشتیم تا مبادا کار به روز بعد بکشد. ساعت یک، دو شب به بالشتک سنگی که یکی از نشانههای دست پیدا کردن به گنج است، رسیدیم. در حال ور رفتن با این سنگ بودیم که سنگ کوچکی به کمرم خورد. اول فکر کردم بچهها شوخی میکنند. وقتی برگشتم، دیدم کسی نیست. آنجا دیوار یا درختی هم نبود که کسی پشت آن قایم شود. برایم عجیب بود. بیخیال شدم و باز مشغول کار شدم. دوباره سنگ بزرگتری این بار به پشت پایم خورد. دوستانم دقیقا جلوی خودم بودند و همراه با من زمین را میکندند. وقتی از ترس دست از کار کشیدم سنگهای دیگری بسوی من و 2 نفر دیگر پرتاب شد. هر سهمان از ترس مانده بودیم چهکنیم؟ برویم، بایستیم یا به کار ادامه بدهیم؟ در آن تاریکی چیزی مشخص نبود. چراغقوه را برداشتم و نورش را به اطراف انداختم ولی نه چیزی بود نه کسی. سنگها همینجور پرتاب میشدند. چارهای نداشتیم؛ وسایلمان را گذاشتیم و فرار کردیم. آخرش هم نفهمیدیم ماجرا از چه قرار است.
یک بارهم 3 سال پیش توی یکی از مناطق دورافتاده زمین سفتی را با کلی بدبختیکندیم و به گنج رسیدیم. وقتی خواستیم کوزه سفالی بزرگ را که احتمال میدادیم داخلش پر از سکه طلا باشد بیرون بیاوریم مار خاکی رنگی دوستم را نیش زد و در کمتراز 5 دقیقه چند مار دیگر هم از سوراخهای گودال بیرون آمدند و اجازه ندادند به کوزه نزدیک شویم!»
هنوز گرم صحبت هستیم که سعید به بهانهای صدایم میکند و میگوید اسی قابل اطمینان نیست، آدم خطرناکی است و آن روی خودش را زمانی که مالی از زیر خاک بیرون بیاید نشان میدهد و باید سعی کنم با او گرم نگیرم. حرف دوستم ته دلم را خالی میکند.پیش خودم میگویم که من برای چی اینجا آمدم و اینها درباره من چه فکری میکنند؟ اسم و فامیلم را میدانند، یکی از آنها وقتی بعد از کلنگ زدن استراحت میکند مدام میگوید که اسمم برایش خیلی آشناست، انگار جایی شنیده یا خوانده! اگر بفهمند که من خبرنگارم چه اتفاقی میافتد؟ در حالی که جویندگان گنج سخت مشغول کارند من در حال فرضیهسازی هستم که اگر بفهمند چه میشود؟ فرضیه اول، ناراحت میشوند و من هم قول میدهم به کسی نگویم. فرضیه بچگانهای است. فرضیه دوم، یک دل سیر کتکم میزنند و همانجا رهایم میکنند تا پیاده برگردم. فرضیه سوم، از ترس اینکه مسأله را برای کسی بازگو کنم بیخیال کار میشوند و میروند و فرضیه آخر اینکه مرا سر به نیست میکنند. خندهام میگیرد که چه افکار و توهماتی را توی سرم میپرورانم.
تغییر برنامه با روشن شدن هوا
رشته توهماتم را زوزه گرگها پاره میکند. شب بیابان چه عجیب و ترسناک است. تا همین الان به این موضوع فکر نکردهبودم. به جز صدای زوزه گرگها صدای ضربات بیل و کلنگ به دل زمین و نفس نفسزدن جویندگان عتیقه داخل گودال که حالا ارتفاعش به دو و نیم متر میرسد، شنیده میشود. آنطرفتر هم طلسم باطلکن سیگارش را بیخ گوشش گذاشته و ورد میخواند. برای چند لحظه به نظرم میآید همه چیز اینجا عجیب هستند و نمیدانم با من چه نسبتی دارند؛ بیابان، اسی، حسن، طلسم باطلکن، سعید و آن دونفر دیگر که اسمشان را نمیدانم.
هوا گرگ و میش است و اسی به همه استراحت میدهد. یکساعتی همه در آن سرمای آزاردهنده روی زمین از خستگی دراز میکشیم. سیگار پشت سیگار روشن میکنند و تنها چایی است که ما را گرم میکند.
وقتی آفتاب میزند سرگروه افراد را به دو دسته تقسیم میکند و قرار میشود هر تیم برای ٣ ساعت کار کند و تیم دیگر بروند توی ماشینها استراحت کنند. از شانس، من و سعید و طلسم باطلکن برای استراحت به سوی ماشینها میرویم. طلسم باطلکن به سوی ماشینش میرود که با آن آمدهبود و ما هم به ماشین خودمان. از خستگی و شب بیداری چشمانم نایی برای باز ماندن ندارند. صندلی را میخوابانم، اختیار چشمها با من نیست ولی سعید نه. دوربینش را از داخل داشبورد بیرون میآورد و ششدانگ منطقه را دید میزند. وقتی چشمانم کم کم گرم خواب میشود میشنوم که سعید به من میگوید: «تو این اسی موزمار را نمیشناسی که چه آدم هفت خطیه. شاید ما را دک کرده که مال را بعد از اینکه پیدا کرد با دونفر دیگه که از رفیقاشن بالا بکشه. باید حواسم بهشون باشد.»
اسرار جویندگان عتیقه
بعد از یک ساعت خواب و بیداری صحبتهایم را با سعید سر میگیرم؛ اینکه چند وقت است در این کار فعالیت میکند؟ این شغل چه خطراتی دارد و از کجا میدانند کجاها گنج دارد؟ او در حالی که از خستگی روی صندلی راننده ولو شده و نگاهش از دور به اسی است چیزهایی میگوید که خیلی وقت است میخواستم از دهانش بشنوم: «آدم در2 صورت میآید توی این کار، یا باید بیکار باشد یا حریص! من خودم ٥ بار برای عتیقه درآوردن با این و آن آمدم ولی فقط یکبار نتیجه خوبی داشت.
البته بایدبگویم این کار خیلی خطرناک است. باید حواست به تلههای شیطانی و تلههای فیزیکی باشد. آدمهایی را میشناسم که گرفتار تله شدند و از دنیا رفتند. خود من یکبار کم بود با شمشیر برگردان بمیرم که خدا بهم رحم کرد. از اینها که بگذریم باید حواست به دور و بریها باشد یا مال را بالا میکشند یا از روی طمع حاضر میشوند دخلت را بیاورند. از اینها هم بگذریم آدم فروش زیاد است، آدمی که تو را لو بدهد. اگه گیر کنیم از ١٠ سال تا حبس ابد زندانی میشویم. تازه ، گشت های پلیس میراث فرهنگی هم هست که بارها دوستان مرا دستگیر کردند. من خودم دوست ندارم این عتیقهها را به واسطه بفروشم و آنها هم ببرند خارج از کشور دوبله سوبله بفروشند. اگر توی ایران دولت به کسانی که عتیقهها و زیرخاکیها را پیدا میکنند پول خوبی میداد هیچوقت حاضر نمیشدیم حتی یکذره از این خاک برود آنور مرز، ولی چه فایده پول و امتیازی نمیدهند. جایی میخواندم کشورهای دیگه برای هر عتیقهای که مردم کشف میکنند در ازای تحویل آن به میراث فرهنگی یک سوم از ارزش آنها را پول هدیه میگیرند. یادم میآید چند سال پیش یکی از بچهها یک جام طلا و یکسری عتیقه دیگر از زیر خاک درآورده بود و نمیتوانست آنها را بفروشد. رفت جام طلایی را که بهخاطر قدمتش حداقل یک میلیارد میارزید ذوب کرد و به قیمت طلای خام فروخت وحدود ١٥٠میلیون دستش را گرفت. این سرزمین همه جایش پر از عتیقه است.میگویند زمانهای قدیم مردم از ترس مأموران دولتی یا راهزنان پول و هر چیزی راکه قیمتی بوده توی دل زمین چال میکردند تا در امان بماند بخصوص توی جادههایی که راهزن زیاد بوده.»
گنج بود یا نبود؟
سعید با دوربین منطقه را نگاه میکند و یکدفعه در ماشین را باز میکند و بیرون میدود، به من هم هشدار میدهد از ماشین پیاده نشوم تا زمانی که به من نگفته. معلوم نیست چه خبر شده. با چند دقیقه تأخیر، طلسم باطلکن هم بهسوی محل میدود آن هم سراسیمه. نیم ساعتی میگذرد و از سعید خبری نیست.
لحظههای پر از آشوب و دلشورهای دارم دستهایم میلرزد. دوربین سعید را که روی صندلی افتاده برمیدارم و به دور و برم نگاه میکنم؛ چیزی پیدا نیست. تمام آنچه را که پیش از این از ماجراهای گنجیابان شنیده و خواندهام به ذهنم میریزد، از قال گذاشتن و فرار کردن تا قتل یکدیگر و پایان دوستی پس از پیدا شدن اولین سکه و… اما نمیدانم چه اتفاقی افتاده است آیا گنجی در کار بوده یا نه؟ آیا به هویت من پی بردهاند یا نه؟ آیا دقایقی دیگر به سراغم خواهند آمد؟ در را باز میکنم، تمام قدرتم را در پاهایم جمع میکنم و میدوم

آموزش کامل گنج یابی در ایران (پکیچ دفینه و زیرخاکی مشک آبادی)
تمام اطلاعات و منابع مهم گنج یابی و دفینه یابی به زبان فارسی در این مجموعه موجود است. دانلود بزرگترین مجموعه آموزش کامل گنج یابی و نشانه های دفینه (پکیج دفینه و زیرخاکی مشک آبادی) مجموعه بزرگ و کم نظیر آموزش کامل گنج یابی در ایران، اولین کامل ترین پکیچ گنج یابی و نشانه های ...
دانلود کتاب رمز گشایی جوغن ها(شناخت گنج یابی)
دانلود کتاب رمز گشایی جوغن ها، کتاب گنج یابی و آشنایی با دفینه ها +تصویری کاسه ها و جوغن ها شناخت جوغن ها در گنج یابی بسیار مهم است چون: يکي از بيشترين علايمي که در ايران عزيز وجود داره سنگ کاسه و جوغنها هستند کاسه ها به طور معمول نشانه قبر هستند اما بعضي مواقع تفسير ديگري نيز ...
دانلود کتاب گنج باستان (آموزش دفینه یابی)
دانلود کتاب گنج باستان ، شناخت شیوه های گنج یابی و دفینه با تصاویر کتاب گنج باستان مطلب و تصاویر مستدل و جمع آوری شده در مورد دفینه و اماکن باستانی و شیوه های شناخت گنج و دفینه یابی می باشد. این اطلاعات با ارزش و کمیاب، مجموعه مطالعات تجربی و نیز استخراج از کتابهای نایاب و ...
دانلود کتاب دویست نشانه دفینه و گنج
کتاب 200 نشانه دفینه ،منبعی ارزشمند برای شناسایی و آگاهی از دویست علامت، سمبل و نشانه در گنج یابی و بهترین راهنما برای درک مفاهیم گنج نامه ها و نسخه های دفینه می باشد. در کتاب دویست نشانه دفینه و گنج ، علائم و دفینه ها با تصویر واضح طراحی شده و طی جدول بندی منظم و علمی معنای ...
روش های موفقیت در گنج یابی و دفینه یابی
اکثرا آدمهایی که دنبال گنج و حفاری میرن آدمهای موفقی نیستن چون فاکتورهای مهم این کار را ندارن. ولی اگه کسی فاکتورهای کار را داشته باشه احتمال موفقیتش خیلی بالاست.
حالا ببینیم چه زمینه هایی برای موفقیت باید فراهم باشه :
– اول اینکه آدمهای ورشکسته و گرفتار نمی تونند تو این کار موفق باشن ، شما وقتی میخواهی بری دنبال یک ثروت باد آورده چند میلیاردی باید توان هزینه های کار را داشته باشی.
– دوم اینکه این کار عجله بر نمیداره و باید صبور بود ممکنه آدم انقدر خوش شانس باشه که همون بار اول به نتیجه برسه و ممکنه این کار سالها طول بکشه.
یک مثل همین جا در مورد فاکتور دوم براتون بگم که منظورم رو بفهمید: مردی بوده که سالها با زن و بچه اش تو بیابون زندگی میکرده هر روز صبح پا میشده و بیل و کلنگش رو بر میداشت و می رفت حفاری. بعد از سی سال زنش خسته میشه و بهش میگه : یا مری دنبال کار یا اگه رفتی حفاری تا چیزی در نیوردی بر نمیگردی خونه. مرد پا میشه و میره بیابون ، از ناراحتی نمیدونسته چی کار کنه . ظهر که میشه زیر یک دیوار خراب میشینه و تکه نانی رو در میاره و شروع مکنه خوردن و گریه کردن که دیگه جائی توی خونه نداره. بعد از خوردن نان یک چرتی میزنه و تو این فکر بوده که همون جا باید بخوابه.
مرد می خواست بلند بشه پشتش گیر میکنه به یک تکه استخوانی که در دیوار بود مرد زخمی میشه و مرده با عصبانیت یک لگد به استخوان میزنه و استخوان با یک خمره سکه از دیوار پرت میشه بیرون.
یعنی میخوام این رو بگم که باید قسمت کسی که دنبالش هست باشه و فکر نکنه یک روزه نتیجه میگیره.
– وسایل کارت باید همیشه آماده باشه.
– با کسانی باید این کار رو انجام بدی که چشم و دل سیر باشن که اگه یک روز نتیجه گرفتی سر از قبر در نیاری.
– میگن یک نفر برای حفاری کمه و دو نفر زیاد . خودت معنی کن که چقدر باید در انتخاب افراد دقت کنی
– یکی از مهمترین مسائل تو حفاری دونستن جاهای پر بار هست یا داشتن سند (نسخه) که کار کردن به واقعیت نزدیکتر باشه.
– داشتن یک دستگاه گنج یاب خوب که بتونه کارتو درست انجام بده.
در این مورد هم یک توضیحی بدم . خیلی از دستگا هایی که در ایران هست که به درد لای جرز دیوار هم نمیخوره یا مین یاب هستن که فقط آهن رو برات میگیرن یا آپگرید شده هستن و اصلا کارائی ندارند یا ساخت کشور چین و ایران که اصلا بدرد نمیخورن.
خیلی ها هستن که میگن ما اینقدر میگیریم براتون دستگاه میزنیم ، همه دنبال پر کردن جیبشون هستن و کاری برای شما انجام نمی دن . اگه کسی دستگاهش کارائی داشته باشه یک بار برای خودش کار میکنه و این کار رو میبوسه و میزاره کنار. پس مطمئن باشید اینها یک مشت کلاه بردار و شیادن مگر اینکه قبلش دستگاه رو تست کنید و از کارائی اون مطمئن شوید.
در ضمن افرادی موفق هستن که بتونند یک دستگاه خوب برای خودشون تهیه کنند (بخرن) و تا انتهای کار دستگاه بالای سر کارشون باشه. چون گاهی اوقات افراد با نیم متر پس یا پیش از رسیدن به هدف باز میمونن.
اگه کسی خواست ، نسبت به سرمایه گذاریش بهش پیشنهاد میده دنبال چی بگرده.
– داشتن یک شغل خوب ، چون این کار اگه بخواد کار اصلی شما باشه وای بحالتون. شما باید مشغول به کار باشی و به حفاری به عنوان یک تفریح یا کار دوم نگاه کنید. فقط این جور هست که اگه موفق نشدید یا زمان موفقیت طولانی شد مایوس نمیشید و ادامه میدید و چون مشکلات وارد زندگیتون نمیشه درصد موفقیتتون بالا میره.
– مهمترین مورد که موفقیت انسان را بالا میبره داشتن یک استاد اهل فن و خبره است. اگر بدون یک استاد به بیایان بروید احتمال موفقیت خیلی پایین است. باید از تجربه حفاران قدیمی استفاده کرد چون هر چه باشد آنها بیشتر از ما در بیابان بوده اند.
استاد باید بینشی فراتر از دیگران داشته باشد. یعنی:
1- باید آثار شناس باشد و هر آثاری را که در بیابان یا کوهستان یا هر جایی می بیند معنای آن را بداند.
2- استاد باید از روی تجربه بوی دفینه را حس کند.
3- خاک ها را لایه به لایه بشناسد.
4- به غارها تسلط کامل داشته باشد.
5- خطرات کار را بداند.
6- تله ها را بشناسد و طرز از کار انداختن آنها را بلد باشد.
7- از طلسمات آگاهی کامل داشته باشد و چه طلسمات قبل از اسلام چه طلسمات بعد از اسلام را بتواند باطل کند.
اینها شرایط یک استاد هست که برای یاد گیری هر کدام وقت فرآوان صرف شده است و هیچ وقت چنین استادی را نباید رها کرد و می توان از این استاد استفاده برد و درسها آموخت و به نتیجه رسید.
10- داشتن یک بلد خوب و مورد اعتماد در منطقه ای که می خواهید حفاری کنید.
اینها فاکتورهای مهم موفقیت در حفاری هست که اگه نداشتید دنبالش نرید که فقط چند تا کفش آهنی پاره میکنی و از زندگی اصلی خودت می افتی و هیچ نتیجه ای هم نمیگیری.
لوازم حفاری
زمانی که از شهر پا به بیرون میگذاریم در اصطلاح حفاری به آن میگویند ، به بیابان رفتن. حالا چه در کوه باشیم چه در جنگل چه در کویر
تیله کن (حفار) چه مجاز چه غیر مجاز زمانی که به بیابان میرود باید با تجهیزات کامل باشد ، در غیر این صورت گرفتن نتیجه سخت خواهد بود.
بعضی وقتها انسان به بیابان میرود و فکر میکند همه چیز رو برای یک حفاری موفق برداشته است که در حین کار متوجه کمبودها میشود و با اجبار باید حفاری را تعطیل کند و برگردد ما برای اینکه به این مشکلات بر نخورید و به خواسته یکی از دوستان مبحثی رو در مورد لوازم حفاری نوشتیم که مطالعه بفرمائید.
اولین لوازم حفاری که هر کسی از آن آگاهی دارد بیل و کلنگ و قلم هست. ولی همیشه سعی کنید یک بیلچه و یک دسته کوتاه برای بیل بلند و چند تا دسته برای کلنگ همراه داشته باشید. مورد بعدی چادر هست که باید تا جائی که میشود سبک و جا دار باشد و همیشه سهی کنید یک مشما(نایلون) برای روی چادر و یک مشما برای زیر آن همراه داشته باشید که اگر با باران مواجه شدید مشکلی نداشته باشید.
میخ در اندازه های مختلف حتما به همراه داشته باشید. نه جای شما را تنگ میکند نه وزنی دارد و بسیار هم بدرد میخورد و اکثر حفاران به آن توجهی نمی کنند.
ذغال و یک منقل بیابانی تا شو به همراه داشته باشید. چون با شکم گشنه و غذای سرد چند روز بیشتر نمیتوان حفاری کرد. کنسرو برای حفاری بد نیست ولی غذای کاملی برای کسی که میخواهد ساعتها کلنگ یا بیل بزند محسوب نمیشود. خصوصا در هوای سرد.
الکل جامد از بهترین چیزها برای روشن کردن آتش هست که هم بی خطر میباشد و هم خوب میسوزد و هم دود نمیکند و زود هم تمام نمیشود. همیشه سعی کنید از بردن نفت و بنزین پرهیز کنید چون نه تنها خطرناک هست بلکه اگر روی لباس یا پتوی شما بریزد بوی آن اجازه کار کردن و استراحت رو به شما نمیدهد (خصوصا نفت که برای بسیاری از حفاران پیش آمده است) پس الکل جامد فراموش نشود.
اگر در جائی میخواهید مشغول به حفاری شوید که نم و رطوبت آن بالا میباشد الکل جامد هم کارائی ندارد و باید از چسب موکت استفاده کرد و یک تکه ذغال خشک را آغشته به چسب موکت کرد و آن را آتش زد. چون هر چقدر هم هوا نمور باشد این ذغال خاموش نمیشود.
در مورد روشن کردن آتش توجه داشته باشید که مهم نیست در جنگل هستید یا کویر همیشه بعد از اتمام کار آتش را خاموش کنید.
قطب نما حتما همیشه به همراه داشته باشید و کار کردن با آن را کاملا آموزش ببینید نه به صورت طوطیواری.
اگه بتونید یک جی پی اس به همراه ببرید عالی هست ولی حتی اکه این دستگاه رو هم بردید قطب نما فراموش نشود چون بر عکس افراد که فکر میکنند جی پی اس کار قطب نما را انجام میدهد ، بعضی وقتها کارائی ندارد مانند داخل یک چاه یا غار یا….
دوربین فیلم برداری در حفاری بسیار بدرد میخورد و بارها این به من ثابت شده است. گاهی اوقات انسان مجبور میشود کاری را نیمه رها کند یا نتیجه مطلوب را نمیگیرد ، وقتی یک دوربین فیلم برداری همراه دارید از کار فیلم میگیرید و بارها اون را در محل امن خانه و بی دغدغه میبینید. شاید مطلبی نظر شما را جلب کند که در حین کار اصلا به آن توجهی نداشته اید یا به کسی نشان دهید که بتواند به شما کمک کند. تجربه ثابت کرده در در زمانی که انسان با استرس مشغول کاری هست اشتباهاتش بیش از سه برابر میشود. پس حتما از کارتان فیلم تهیه کنید.
دوربین شکاری جزو وسائل اساسی برای حفاری میباشد چه در موقعی که انسان میخواهد هدف را معین کند چه در مواقع حفاری. گاهی هدف در جایی قرار گرفته است که نمیتوان آن را از دور به دقت مشاهده کرد و تصمیم گرفت که آیا هدف همان هست یا نه و انسان در شک و تردید باقی میماند و اینجا هست که دوربین شکاری بدرد شما میخورد و در مواقع حفاری نیز همیشه تیم به یک دیدبان احتیاج دارد که با همان دوربین مواظب اطراف باشد، چه حیوانات اطراف چه انسان.
لوازم گرمایی مانند پتو و کیسه خواب حتما به همراه داشته باشید چه در کویر چه در جنگل چون هیچ وقت نمیتوان تشخیص داد که شب هوا سرد است یا گرم.
همیشه برای یک سفر دو روزه به اندازه شش روز غذا با خود حمل کنید چون نمیتوان گفت که یک کار حفاری چند روز طول میکشد. چون هیچ کس هیچ جنسی را با دست خودش جایی نگذاشته است که بتواند دقیقا بگوید چند روز حفاری داریم. سعی کنید حداقل در هر سه وعده غذایی یک وعده غذای گرم بخورید.
تعداد افراد اکیپ حفاری باید کامل باشد در مورد استفاده از دوستان خست به خرج ندهید ولی آنها را با اطلاعات کامل انتخاب کنید. عموما یک اکیپ خوب حفاری باید بیشتر از چهار نفر باشد و باز هم تاکید میکنم کسانی که شناخت کامل از آنها دارید. کلیه افراد اکیپ در تمام مراحل کار باید از بزرگ اکیپ تبعیت کنند و هیچ کس نباید روی حرف بزرگ اکیپ حرفی بزند حتی اگر ایشان اشتباه میگفت (اگر میخواهید موفق شوید) توجه کنید.همیشه یک نفر را مسئول درست کردن غذا و دادن سرویس به افراد بگذارید ، چون راندمان کار را بسیار بالا میبرد.
در مورد کفشی که برای هر منطقه استفاده میکنید توجه داشته باشید.
همیشه یک جفت دمپایی به همراه ببرید و کبریت چند برابر نیاز همراه داشته باشید و دستمال کاغذی به صورت رول.
برای سهولت در کار و وقت سعی کنید تمام ظرفهای خود را یکبار مصرف استفاده کنید و فقط یک ماهیتابه همراه خود داشته باشید.
از همه چیز مهمتر آب هست که بیش از میزان احتیاج همراه ببرید که همه چیز رو میشه برای یک روز تحمل کرد ولی بی آبی رو نمیشه.

آموزش کامل گنج یابی در ایران (پکیچ دفینه و زیرخاکی مشک آبادی)
تمام اطلاعات و منابع مهم گنج یابی و دفینه یابی به زبان فارسی در این مجموعه موجود است. دانلود بزرگترین مجموعه آموزش کامل گنج یابی و نشانه های دفینه (پکیج دفینه و زیرخاکی مشک آبادی) مجموعه بزرگ و کم نظیر آموزش کامل گنج یابی در ایران، اولین کامل ترین پکیچ گنج یابی و نشانه های ...
دانلود کتاب رمز گشایی جوغن ها(شناخت گنج یابی)
دانلود کتاب رمز گشایی جوغن ها، کتاب گنج یابی و آشنایی با دفینه ها +تصویری کاسه ها و جوغن ها شناخت جوغن ها در گنج یابی بسیار مهم است چون: يکي از بيشترين علايمي که در ايران عزيز وجود داره سنگ کاسه و جوغنها هستند کاسه ها به طور معمول نشانه قبر هستند اما بعضي مواقع تفسير ديگري نيز ...
دانلود کتاب گنج باستان (آموزش دفینه یابی)
دانلود کتاب گنج باستان ، شناخت شیوه های گنج یابی و دفینه با تصاویر کتاب گنج باستان مطلب و تصاویر مستدل و جمع آوری شده در مورد دفینه و اماکن باستانی و شیوه های شناخت گنج و دفینه یابی می باشد. این اطلاعات با ارزش و کمیاب، مجموعه مطالعات تجربی و نیز استخراج از کتابهای نایاب و ...
دانلود کتاب دویست نشانه دفینه و گنج
کتاب 200 نشانه دفینه ،منبعی ارزشمند برای شناسایی و آگاهی از دویست علامت، سمبل و نشانه در گنج یابی و بهترین راهنما برای درک مفاهیم گنج نامه ها و نسخه های دفینه می باشد. در کتاب دویست نشانه دفینه و گنج ، علائم و دفینه ها با تصویر واضح طراحی شده و طی جدول بندی منظم و علمی معنای ...